آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

چنان بود، چنین است و آنچنان نیز خواهد شد

پلان اول :به عکسها و فیلمهای سال پیش اینموقع نگاه میکنم. خدایا غیر قابل باوره. چطور میشه یه موجود به اون کوچولویی و ناتوانی الان ماشالله شده یه خانم متشخص و قلدر که اینهمه برام شاخ و شونه میکشه و کلی باید فکر کنم و برنامه بریزم تا ببینم چطوری باهاش مهربون و دوست باشم و کاراش رو هم بتونم انجام بدم. پلان دوم: به وبلاگهای مادرانی که کودک 18 ماهه و دو ساله و دو سال به بالا دارن نگاه میکنم. تعجب میکنم که وای مگه میشه؟ غیر ممکنه سال بعد اینموقع آدرینا بتونه حرف بزنه و منظورش رو بگه و از پستونک و شیر و پوشک گرفته شده باشه و ... ولی صبر کن... چرا غیر ممکنه؟ مگه تغییرات یک ساله اخیر کم شگفتی داشته؟ یا نه... کی میتونه هضم کنه که یه موجود میکروسک...
29 آبان 1392

گردش پاییزی - خرید زمستانی

دیروز قرار بود بابا چند تا جلسه پشت سر هم داشته باشه و خیلی دیر تر از روتینش بیاد خونه. مامان گفت چه کنه چه نکنه که تا غروب دخترش حوصله اش سر نره که تدارک دید نی نیش رو ببره ددر. در همین حین بود که بابا تماس گرفت که دو تا از جلسه ها کنسل شدن و داره میاد خونه. آقا از شما چه پنهون یـــــــــــــــک خوشحال شدیم که نگو ونپرس. خلاصه شال و کلاه کردیم و رفتیم کاخ سعد آباد که دخترمون کمی با مناظر پاییزی صفا کنه. ولی میترسیدم مثل چی که وای تو اون هوای خیلی خنک و سرد سرماخوردگی آدرینا بدتر نشه چون تازه تازه داره کمی بهتر میشه. تازه تجربه اینکه تو هوای سرد ببرمش بیرون رو هم نداشتم . نی نی کوشولو بود تو ماشین تو سبد حمل لالا میکرد میرفتیم جایی کار داشتی...
28 آبان 1392

یکی از تناقضهای مادرانه - 1

انقدر شیطون شده و مراقبت ازش سخت که گاهی میگم لالا کنه یه ذره از تب و تاب و هول و ولا بیفتم، بعد تا لالا میکنه یا بالاسرشم و دارم تماشاش میکنم و یا عکساش رو تو گوشی و کامپیوتر میبینم. این یعنی چی آخه؟! ...
26 آبان 1392

آدرینا اگر فقط 10 ثانیه زودتر از مامان بیدار بشه چه اتفاقاتی میتونه بیفته؟

این روزها و شبها که من قطره در یک دستم و تب سنج در دست دیگرم است و به خصوص شبها که مثل روح سرگردان بین این اتاق و آن اتاق و دستشویی در رفت و آمدم برای کنترل زیر سر این یکی و دادن دارو به اون یکی و قرقره آب نمک برای خودم و ... عملا خوابم شده بین ساعت 4 و 4:30 صبح تا مثلا بگو 6 و بعد از آن بریده بریده تا 8  و 9. یعنی نفس تنگی حاصل ازآسیب دیدن ریه هام و گرفته بودن بینیم اصلا نمیگذاشت که خوابم ببره. خلاصه که کلی این مریضی های لعنتی شوخ شوخکی ما رو از زار و زندگی انداخت و از زنده بودنمان جدی جدی سیرمان کرد. از طرفی این شبهای مریضی انقدر برای بالا رفتن تب آدرینا در هول و ولا بودم که کنار خودم روی زمین خیلی سنتی و جانانه رختخواب پهن میکنیم و...
26 آبان 1392

الانه میمیرم از ذوقش!

همین الان داره بی بی انیشتین میبینه اول فکر کردم اشتباه میشنوم ولی واقعا واقعا داره هر چی اون میگه تکرار میکنه fire tree fall farm rain hen ای جانم مامان ای قربونت برم با اون صدای قشنگت کلمات رو تکرار میکنی مردم از ذوقت ! کشتیم! الان قلبم میزنه بیرون!
23 آبان 1392

مامانها حواستون به لباسهای تو کمد بچه هاتون هست؟!

مامان آدرینا فکر میکرد که این لباسها یک میلیون سال بعد اندازه آدرینا میشن. از طرفی مامان آدرینا شدیدا باور داره که بچه از پاییز دیگه حتما باید با سر همی بخوابه.حالا همین طوری، دست گرمی یکی دو تا از سرهمی ها رو آورد که امتحان کنه چون تقریبا مطمئن بود که اونا  هنوز برای دختر گلیش بزرگ هستند. ولی ای دل غافل ، ای دل غافل که نات اونلی بزرگ نبودند بات السو کوچیک یا حد اکثر کیپ کیپ بودند. و تازه در نهایت تعجب این وضعیت شامل کلی از جی جی می جی های دیگه اش هم میشد و دیگه اگر هم بشه ازشون استفاده کرد برای مدت زمان بسیار کوتاهی خواهد بود. حالا برای اینکه دلمون نسوزه هر شب موقع خواب یکی از اینا رو اتیکت میکنیم و تنمون م...
21 آبان 1392

خوب اینم یه جورشه

بدون شرح   راههای رسیدن به خدا زیاده ولی هر چند وقت یه بار آپدیت میشه تا ثواب ها بیش از پیش بشه. عکس از همایش من در آوردی شیرخوارگان حسینی ...
20 آبان 1392

بابا نـــــــــــــــــــــــــــــازه!

آدرینا خانوم ما مدتیست تبدیل به پنگول خانوم شدن! یعنی چنگ میزنه اساسی ماشالله هیچی هم نمیخوره ولی از این طرف من ناخوناش رو تو خواب میگیرم ، 24 ساعت بعد پنگولاش زده بیرون! نمیدونم چرا این رشد رو به موهای مبارک نمیده آخه! خلاصه من یه چنگ زدن میگم شما یه چی میشنویدها! آنچنان میسوزنه چنگش و تا یه هفته هم ممکنه خط بندازه رو صورت منم معطل موندم که والا بچه هایی که از بزرگترهاشون خشونت میبینند یا حتی تنبیه فیزیکی میشن انقدر اظهار لطف نمیکنند به ننه باباشون که آدرینا من و باباش رو بله! در این راستا ما دیدیم که آخه اینجوری که نمیشه ننه جان! باید کاری کرد بعد از کمی تفکر و تعقل و به دنبال آن تمرین و ممارست حالا عملیات پنگولی به عملیات نازک...
19 آبان 1392

دنیا یه همچین جاییه

سهمگین ترین طوفان  تاریخ تو فیلیپین آمده و الان عده زیادی بی خانمانند و دارند برای زنده موندن میجنگند. تازه اضافه کنید درد از دست دادن خانه و کاشانه و عزیزان و ... ولی من سرما خورده گلو چرک کرده افتادم رو تختم و دکتر  آوردن بالا سرم که نرم بیرون بدتر بشم. یعنی میدونی تفاوت از کجاست تا کجا؟ تازه یه گوشه دیگه دنیا  یه عده آدم خیلی خیلی مهم دارن  راجع به موضوعاتی مهمتر تر بحث میکنن که نتیجه بحثشون میشه سرنوشت هزاران هزار آدم تو ایران و منطقه و شاید  کل دنیا. و واقعا اونایی که بحث میکنند با هم اصلا ته ذهنشون جایی برای درک رنج  آدمها در ساده ترین مناسبات زندگی در این دنیای  به هم ریخته داره؟ یا وقت میکنند خودش...
18 آبان 1392

ما مفتخر به این بیماری بودیم و کسی نمیدانست- روزئولا

بله بعد اینهم کلنجار رفتن و دلهره و نگرانی کشیدن دونه ها زدن بیرون و تازه دکترای عزیز تشخیص فرمودن روزئولاست یه بیماری بی خطر ولی پر عارضه با بد خلقی و بی اشتهایی مطلق و بد اخلاقی و گریه و  آویزان مامان شدن شروع میشه طوری که بعد از اینکه نصفه شب بعد از  اینکه بعد از کلی جیغ و داد و گریه بچه تون موفق میشید بخوابونیدش تا صبح برید تو فکر که چش شده این بچه؟ نکنه سر صبحی بهش گفتم بالا چشمت ابروئه روحیه اش تهاجمی و پرخاشگر شده؟ نکنه ... انواع و اقسام نکنه ها که به فکرتون میاد یکی دو روز بعد یهو تب شروع میشه تب یه چی میگم یه چی میشنوین ها تب مقاوم به دارو که تا 41 درجه هم میتونه برسه دور از جون شما ولی پدر تون باید در بی...
17 آبان 1392